روزهای سگی
کلافه ام ...
این روزها ،دم به دم بی گدار به آب می زنم
وگندابی می سازم مملو از افکار زخم خورده ! ...
و ناگزیر(!) هر روز صبح ،
تمام احساسم را در آن غسل می دهم...
تا آنقدر کثیف به نظر بیاید
که کسی جرأت نزدیک شدن به آن را نداشته باشد ...
خیالی نیست ... واهمه ای ندارم از حرف های پشت سر ...
بگذار قضاوت کنند که آلوده و زشت منظر است
احساس من ...
اصلا می دانی ؟! لعنت بر تمام این روزهای سگی ... !
فید شده در91.9.25
[ شنبه 94/2/12 ] [ 8:13 عصر ] [ ]
اعتراض